برکت
ازهرچی یه چی
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید، لطفا نظر یادتون نره.ممنون

پيوندها
تنها
رفیق
the stars are nice
دهان
عاشقي جرم قشنگيست به انكارش مكوش
ستارگان خاکی
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ازهرچی یه چی و آدرس mahnaz71.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 41
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 48
بازدید ماه : 401
بازدید کل : 33128
تعداد مطالب : 24
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->

جاوا اسكریپت

كد ماوس

<
نويسندگان
مهناز

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:, :: 16:50 :: نويسنده : مهناز

باغبان ساده دلی کنار راهی٬یک باغ میوه داشت. روزی پس از فراغت از کارهای روزانه ٬دستمالی را پر از گلابی کرد و از در باغ خارج شد. در راه مرد رهگذری را دید.  باغبان ساده دل گمان کرد آن مرد رهگذر  از کسانی است که صاحب کرامتند و از برخی امور پنهانی آگاهند. بنابراین خطاب به آن مرد گفت : «اگر بگویی در دستمال من چه میوه هایی وجود دارند٬ یک عدد از این گلابی ها را به تو می دهم. اما اگر بگویی چند گلابی در دستمال دارم٬ همه ی نه عدد گلابی را به تو می دهم. »

مرد رهگذر از پرسش باغبان ساده دل٬ نوع و تعداد میوه را فهید و گفت : «ای باغبان! در میان دستمالت گلابی داری و تعداد آن نه عدد است. »

باغبان ساده دل شگفت زده شد و پس از دادن گلابی ها٬ از آن مرد رهگذر با اصرار خواست به منزلش بیاید و به همراه خود برکت آورد.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: